سوگند به روز
وقتی نور می گیرد
و به شب
وقتی آرام می گیرد
که من نه تورا رها کرده ام
و نه با تو دشمنی کرده ام....
کلام خداوند
ضحی 1-2
باز باران،
با ترانه،
با گهر های فراوان
می خورد بر بام خانه.... گلچین گیلانی
اصلا از این شعر خوشم نمی یومد ، خیلی زیاد بود ، اون موقعه که چهارم دبستان بودیم هر وقت اردو می رفتیم میگفتن این شعر رو با صدای بلند بخونین ...
ولی من دوست نداشتم این شعرو
چون خیلی زیاد بود و من نمی تونستم حفظش کنم ، همیشه ناراحت بودم از خوندن این شعر
البته گاهی با خودم میگفتم چرا این کودک بندری نیست ،فضای شعر و جنگل های گیلان برای من کودک 10 ساله گمبرونی غریب بود، من از نگاه به دریا، اقیانوس ها رو میدیم ، مشتا و گرگور و پیرمرد کَپَره پوش و لنگ به کمر بسته رو میدیم
چادر بندری و شلوار خوسی میدیم
بَندِری گَپ زَدِن
برای من اوج لذت بود ....
کلودنگ 6 اردی بهشت ماه 94
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو
گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید ....
خواجه حافظ سفیدِ شیرازی
عاشق این شعر بودم توی دوران مدرسه ، شعر زیاد توی ذهنم نمیمونه ولی از جمله اشعاری بود که بیت اولشو حفظ بودم و همیشه توی ذهنم مونده ...
عاشق این بودم که با یک نفر بشینم و این شعر رو باهم بخونیم
گاهی این کار رو با خودم می کنم ( با خودم می خونمش ) , تمام لذتش برای خودمه :)
خیلی لذت بخشه
کلودنگ 6 اردی بهشت 94