باز باران،
با ترانه،
با گهر های فراوان
می خورد بر بام خانه.... گلچین گیلانی
اصلا از این شعر خوشم نمی یومد ، خیلی زیاد بود ، اون موقعه که چهارم دبستان بودیم هر وقت اردو می رفتیم میگفتن این شعر رو با صدای بلند بخونین ...
ولی من دوست نداشتم این شعرو
چون خیلی زیاد بود و من نمی تونستم حفظش کنم ، همیشه ناراحت بودم از خوندن این شعر
البته گاهی با خودم میگفتم چرا این کودک بندری نیست ،فضای شعر و جنگل های گیلان برای من کودک 10 ساله گمبرونی غریب بود، من از نگاه به دریا، اقیانوس ها رو میدیم ، مشتا و گرگور و پیرمرد کَپَره پوش و لنگ به کمر بسته رو میدیم
چادر بندری و شلوار خوسی میدیم
بَندِری گَپ زَدِن
برای من اوج لذت بود ....
کلودنگ 6 اردی بهشت ماه 94