-
صدای شکستن
یکشنبه 4 خرداد 1393 17:25
این صدای شکستن کدامین شاخه بود که درد را در جان درخت ریخت خون در سراشیبی عصب ماسید و نبض در انجماد تکرار از یاد رفت... (صالح سنگبر)
-
بازسازی خرمشهر
شنبه 3 خرداد 1393 18:55
از صورتم دستم دلم دندههایم گلوله را میتوانی برداری اگر این قلم را برداری از عکسهای قبل از جنگ پلها را مرا برداری ببری در بعد از جنگ تو با این حرکت میتوانی جنگ را بیحرکت کنی حسین سیزده ساله را چهل ساله بکشی به جای تانکها توپهای بازی را پاها را از کوچهها جمع کنی دلها را از صحرا کنار هم بکشی سر یک سفره آب وُ...
-
امام علی (ع)
سهشنبه 23 اردیبهشت 1393 22:55
ای مالک .... ! اگر هنگام شب کسی را در حال گناه دیدی ، فردا به آن چشم نگاهش مکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی .... امام علی (ع) میلاد امام علی (ع) و روز پدر مبااااارک
-
شهر ناشناخته ...
یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 21:21
شهری ناشناخته است و باران می بارد بدون امید نه خاطره و نه فراموشی تنها خطا به جا مانده است در این شهر ناشناخته چه کسی دوستم دارد ؟؟؟ (آنتونیو گاموندا)
-
اشتباه اُمگِفتَ ...
شنبه 6 اردیبهشت 1393 18:46
نیم ساعت پیش بی خدا اُمدی خمیدهَ، با کَپَره ی سفید آه کشون، توی بَن از کنار دو تا مُغ بلند که جیکو بی مه ایبَستَ گذشت رو به گافِره ای که ووستادروم هُند شَروِند که ایخوند تازه اُمفَهمی بی بَپوم با خدا اشتباه اُمگِفتَ ...
-
اما...
شنبه 6 اردیبهشت 1393 12:39
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست... اما... نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست (سهراب)
-
نه...
جمعه 5 اردیبهشت 1393 19:35
نه کلمات عشق نمی ورزند اگر بگویم آب می نوشی؟ اگر بگویم نان می خوری ؟ (آلخاندرا پیزارنیک)
-
شعرهایی که نمی نویسم...
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 16:56
برای تو هستند شعرهایی که نمی نویسم... ای.ای.کامینگز
-
دستور زبان فلسفه ...
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 18:55
در من مسافریست که تنهاتر از من است ساکت تر از سکوت ملایم خیال باور نمیکنم که صدایم نمی رسد هر چند که دهلیز حنجره زخمیست و پرنده کلام... دنبال واژه های نچیده می گردد تا روان خسته را نوازش دهد نسیم بر خواسته از تکانی که قندیل خاطره پا گرفته همیشه چیزی هست که تاریخ را شیار زند باید نون را از ابتدای نباید ها برداشت و آن...
-
کفش هایم خسته اند...
یکشنبه 31 فروردین 1393 17:10
این روزها درونم غوغاست شهری به این بزرگی زیر آسمان بزرگ پیاده میروم کفش هایم خسته اند....
-
مادر ، بوی لیمو ، بوی زیتون ....
شنبه 30 فروردین 1393 11:50
مادر جوانیش را در طاقچه ی بادگیر نهاد و نگاه خواب آلودش را خمیازه می کند من در این اندیشه که چه آشناست با من این پوست های سوخته این ساحل شنی این موج های نقره ای بوی لیمو می آید بوی زیتون حریر سهیلی عطر گل ابریشم.... میلاد حضرت فاطمه زهرا ( س ) ، روز زن و مادر بر همگی مبااااااارک ....
-
سنگینی شرجی عصرانه...
یکشنبه 24 فروردین 1393 10:50
خودم را دست به دست کردم مثل کسی که از اتاق به ایوان می رود شاید هوای تازه ای ببیند از بختک تکرار از خستگی مدام به تنگ آمده بود هیچ چیزی نمی جنید سنگینی شرجی عصرانه مرا به یاد گل ابریشم انداخت با آن کوچه های کاه گلی با آن شبه های نقره ای خودم را دست به دست کردم از کوچه صدای خنده می آمد سرک کشیدم کودکان بودند...