شَروِند مرداد
با نعلین های حصیری
وگرمای خرماپزان
23 سالگی را حَمَلِ می کشد
من
حور
دختر دریا و مشتا
در31مرداد
در سال روز پیوند دریا و مشتا به دام گرگور دنیا افتادم
و
در شرجی زاده شدم :-)
کلودنگ « حوریه زحمتکش»
31تیر94
ما می توانستیم زیباتر بمانیم
ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم
ما می توانستیم بی شک ... روزی ... اما
امروز هم ایا دوباره می توانیم ؟
ای عشق ! ای رگ کرده ی پستان میش مادر
دور از تو ما ، این برگان بی شبانیم
ما نیمه های ناقص عشقیم و تا هست
از نیمه های خویش دور افتادگانیم
با هفتخوان این تو به تویی نیست ، شاید
ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم
چون دشنه ای در سینه ی دشمن بکاریم ؟
مایی که با هر کس به جز خود مهربانیم
سقراط را بگذار و با خود باش . امروز
ما وارثان کاسه های شوکرانیم
یک دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بی دهانیم
افسانه ها ،میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بی داستانیم...
حسین منزوی
از پشت دیوار شیشه ای ثاهار
مرکز شهر
در انتظار دوست
هی چریق
چریق
ثبت تصویر ثاهارت بر شیشه کثیف
مرکز شهر
خنک است
گشنگی ام یخ زده :-)
6 تیر 94
کلودنگ «حوریه زحمتکش مارمی»