چقدر منصف بودی
حتی نگفتی
خدا
حافظت باشد
سلام را چه راحت گفتی
به احوال پرسی که رسید
خوب بودی
نمی دانم
چه شد تازه
به چه خبر؟ تنها کجا می روی؟ رسیده بود !
که بی خدا حافظت باشد تمام شد
نشد حتی با هم بدویم
چقدر منصف بودی ....
حوریه. ز.م 27/6/93
باید پاک کرد
تمام غلط های زندگی را
آن هم با غلط گیر
تا برجستگی غلط بماند
تا یادت نرود فراموشی ها را
پاک کردم
اما نمیدانم چطور می شود
فراموشی را روی برجستگی غلط گیر نوشت
آن هم با رنگ قرمز
نه
انگار، باز برجسته است
و غلط ها را به یاد می آورد
خاصیت غلط ها فراموش نشدنی است
کاش فراموش شدنی بودند ....
حوریه . ز. م 26/6/93
دلم تنگ می شود
گاهی
برای یک " دوستت دارم " ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
سه روز تعطیلی زمستان
چهار خنده ی بلند
و
پنج انگشت دوست داشتنی ...
مصطفی مستور
من دلم می خواهد
دستمالی خیس
روی پیشانی تب دار بیابان بکشم
دستمالم را
اما افسوس
نان ماشینی
در تصرف دارد ...
قیصر امین پور